جمعه هفته قبل پای بابام درد گرفته بود و نمیتونست راه بره خب، دیسک کمر داره و عصب ها و سیاتیکش تحت فشاره و ایندفه خیلی اذیتش کرد و مدتی بود که به فکر عمل جراحی بود . خلاصه چه کنم چه کنم تا اینکه رضایت داد دوست دوران خدمتم که ماساژور بودو بگم بیاد ماساژمون بده (بمالتمون ) خلاصه آقا اومد و قرارشد که مثلا من اول ماساژ بگیرم بابام ترسش بریزه تا اومد یه تخت از تو کیفش دراوورد خیلی باحال بود ، فقط این تخت سوراخ دارارو تو فیلمای خاک برسری دیده بودم روغنو دراوورد منبع
درباره این سایت